چه دو سبزه زیبا در اختیار یک سیاهپوست قرار گرفتند. آنها می دانند که چه کاری انجام دهند و چگونه یک مرد را هیجان زده کنند. این یک درمان واقعی است، از بیدمشک به دهان، و سپس دوباره. یکی توپ ها را می لیسد، دیگری تکان می خورد از یک محور بزرگ سیاه - آه، ای کاش می توانستم چنین مهارتی پیدا کنم.
اگر خواهر نزد محمد نرود، محمد نزد خواهرش می رود. برادر ناتنی اش مدت ها چشمش به خواهرش بود و او جوجه معصوم را بازی می کرد. تنها زمانی که دیک خود را از شلوار بیرون آورد، چشمان او به این واقعیت باز شد که می تواند یک معشوقه خوب بسازد. آره و قبل از اینکه به خودش بیاد بیدمشکش چکه میکرد. و اتفاقی که افتاد این بود که آن را در دهانش گرفت. بنابراین ماده ها فقط در چند دقیقه اول مقاومت می کنند، تا زمانی که جلو شروع به دیکته اراده خود به سر کند.
چه برادر دم دستی و آراسته ای. آنقدر خوش تیپ بود که حتی تصمیم گرفت دیک خود را به رخ بکشد. خب، خواهر نتوانست در برابر چنین مرد خوش تیپی مقاومت کند و تصمیم گرفت خروس را روی خودش تجربه کند. چه فشار اسپرم و اینجوری میشه یه چشمی بندازی، خوبه که خواهر خفه نشد.